*در تیمارستانی از بیماری که به ظاهر
آرام میرسید*
*سوال شد *
*برای چی اینجا آوردنت؟*
*بیمار گفت*
*من یه زن گرفتم که
دختری 18 ساله داشت*
*بابام با دختره ازدواج کرد*
*پس زن من ، مادر زن بابام شد ،*
*بابام داماد من شد ، *
*من شدم پدر زن
پدرم *
*دختر زنم پسری زایید که *
*داداش من و نوه زنم بود*
*پس نوه من هم بود*
*پس من پدربزرگ داداشم بودم*
*زنم پسر
زایید*
*در نتیجه زن بابام*
*خواهر ناتنی پسرم شد*
*و پسرم *
*داداش من شد*
!!!!
*خداییش*
*تو بودی دیوونه نمیشدی؟؟؟؟؟؟*
نظرات شما عزیزان: